با درود و سلام ...37 و 36 سال پیش من با شهید مجید سام بند به عنوان یک سرباز و درجاده مهابادسردشت هم خدمت بوده ام ..سالروز شهادت ایشان 26 تیرماه می باشد ..او هنگام شهادت یک دختر 5 ساله داشته به نظرم نامش نیلوفر بود .. داستان کوتاهی نوشته ام به نام سراب نیلوفر ..امید وارم دخترش زنده و سالم باشد و به یاد پدر دلاور این داستان را بخواند ..بنیاد شهید ارومیه همکاری خوبی درخصوص یافتن خانواده اش ..با من نداشته است .داستان سراب نیلوفر درمورد اخرین دیدار من با شهید و ساعاتی قبل از شهادت ایشان می باشد و ساعات بعد از شهادتش ..سجایای اخلاقی او و خطاب به کوچولویی که آن روزها انتظار پدرش را می کشیده هم مطالبی نوشته ام ..ممنون می شوم اگر درمورد یافتن فرزند شهید و تقدیم داستان سراب نیلوفر به او کمکم کنید ..من 59 سال داشته اهل بابل مازندران و ساکن همین شهر هستم .. با سپاس از همراهی شما ..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
با درود و سلام ...37 و 36 سال پیش من با شهید مجید سام بند به عنوان یک سرباز و درجاده مهابادسردشت هم خدمت بوده ام ..سالروز شهادت ایشان 26 تیرماه می باشد ..او هنگام شهادت یک دختر 5 ساله داشته به نظرم نامش نیلوفر بود .. داستان کوتاهی نوشته ام به نام سراب نیلوفر ..امید وارم دخترش زنده و سالم باشد و به یاد پدر دلاور این داستان را بخواند ..بنیاد شهید ارومیه همکاری خوبی درخصوص یافتن خانواده اش ..با من نداشته است .داستان سراب نیلوفر درمورد اخرین دیدار من با شهید و ساعاتی قبل از شهادت ایشان می باشد و ساعات بعد از شهادتش ..سجایای اخلاقی او و خطاب به کوچولویی که آن روزها انتظار پدرش را می کشیده هم مطالبی نوشته ام ..ممنون می شوم اگر درمورد یافتن فرزند شهید و تقدیم داستان سراب نیلوفر به او کمکم کنید ..من 59 سال داشته اهل بابل مازندران و ساکن همین شهر هستم .. با سپاس از همراهی شما ..